|
مترسکی که سال های سال در یک مزرعه ایستاده و وظیفه اش را به خوبی انجام داده بود , یک روز از سوی خوشه ای گندم مورد این سوال قرار گرفت... " ای مترسک مهربان...من به نمایندگی از سوی تمام گندم زار , از تو تشکر می کنم که همه ی این سال ها مراقب بودی که پرنده ها ما را نخورند , اما یک سوال از تو دارم ؛ چرا قیافه ات همیشه اخمو و عبوس است؟" مترسک با ناراحتی آهی کشید و رو به دوست دیرینه اش گفت: زیرا من با انجام وظیفه ام , باعث شدم پرنده ای که عاشقش بودم , از گرسنگی بمیرد نظرات شما عزیزان:
حاصل عشق مترسک به کلاغ مرگ یک مزرعه است.
وبت خیلی جالبه حتما به منم سر بزن [ پنج شنبه 5 دی 1392
] [ 22:29 ] [ رضاخطر ]
|
|
[ طراحي : 9pars ] [ Weblog Themes By : 9pars ] |